سکوت

ساخت وبلاگ

امکانات وب

نمی توانستم بگویم میخواهم فقط مرا داشته باشد...
تنها کاری که از دستم برمی آمد این بود که "سکوت" کنم
و به رویم نیاورم که دلخور شده ام..‌
یک گوشه کِز میکردم و در جواب پرسش
«چیزی شده؟»
فقط می توانستم لبخند تلخی بزنم
و بگویم:
«نه جانم!»
نمی شد به اوبگویم ماتمِ چشمهایم را ببیند،
معنی لبخند تلخم را بفهمد
و دستِ دلم را بگیرد و بهش بگوید ناراحت نباش...
من نمی توانستم به او بگویم:
«فقط برای من باش»
او "خودش"باید می فهمید...

#ناشناس 


برچسب‌ها: سکوت, درددل, تاوان عشق درد

نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۶ساعت 1:49 توسط Love-story94|


سکوت...
ما را در سایت سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : love-story94 بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1396 ساعت: 4:48